پروتاگونیست یا شخصیت قهرمان
شخصیت اصلی، پروتاگونیست یا قهرمان داستان چیست؟ بسیاری از آن به عنوان شخصیت اصلی یک داستان یاد می کنند. اما آیا قهرمان داستان با قهرمان فیلم متفاوت است؟
برای درک کامل این تعریف، باید به نحوه استفاده از انواع مختلف قهرمانان در فیلمنامه نویسی نگاه کنیم. این به ما کمک می کند تصمیم بگیریم که کدام نوع برای فیلم ما بهتر عمل می کند.
مفهوم دقیق پروتاگونیست
قهرمان ها در همه جا وجود دارند، از ادبیات گرفته تا بازی های ویدیویی و سینما. آنها به عنوان نوعی مجرای شخصیت برای ایجاد ارتباط خواننده / بیننده / پخش کننده به دنیای آن رسانه خاص استفاده می شوند.
بنابراین با نگاهی به نحوه استفاده از این شخصیتها در فیلمنامهنویسی با نمونههایی از فیلمها و سریال ها و موارد دیگر به این سوال پاسخ میدهیم – اما ابتدا، بیایید شخصیت اصلی، پروتاگونیست یا قهرمان داستان را تعریف کنیم!
پروتاگونیست چیست؟
شخصیت اصلی ، پروتاگونیست یا قهرمان داستان شخصیتی است که داستان را به جلو می برد. او همچنین نیروی مرکزی داستان است. این کلمه که از کلمات یونانی prōtos و agōnistēs گرفته شده است، به معنای واقعی کلمه به “بازیگر اول” ترجمه می شود. اگرچه لازم نیست هر داستانی یک قهرمان داشته باشد. برخی از داستان ها مجموعه ای از پروتاگونیست ها را در خود دارند. ساختار شخصیتی کمیاب که در آن گروه پروتاگونیست ها داستان را به جلو می راند، نه فقط اعمال یک فرد.
ویژگی های یک قهرمان یا شخصیت اصلی داستان:
- نیروی مرکزی
- پیش برنده داستان است
- حرکت هایی که انجام می دهد داستان را می سازد
- نبرد با یک رقیب یا آنتاگونیست
پروتاگونیست و آنتاگونیست چه کسانی هستند؟
شاید یک راه خوب برای کشف قهرمانان این باشد که شخصیت های مخالف آنها را بررسی کنیم. و آنچه مخالف قهرمان داستان است – “آنتاگونیست” به شمار می آید.. قهرمانان و آنتاگونیست ها در یک رابطه همزیستی با یکدیگر عمل می کنند.
در اینجا مثالی از نحوه ایجاد و حل تعارض بین آنها آورده شده است.
قهرمان داستان: شخصیت A چیزی X را می خواهد.
آنتاگونیست: شخصیت B چیز Z را می خواهد.
چیزهای X و Z در مقابل یکدیگر قرار دارند.
بیایید این متغیرها را در یک مثال ساده به هم وصل کنیم.
در ادامه با ما همراه باشید.
درگیری نهایی دالتون و ناکس در فیلم Roadhouse
نگاهی به فیلم Road House ساخته سال 2024 به کارگردانی داگ لیمن نگاهی می اندازیم. این فیلم نمونه ساده ای است از تقابل و درگیری بین پروتاگونیست یا قهرمان با آنتاگونیست یا ضد قهرمان:
قهرمان داستان (پروتاگونیست): دالتون برای حمایت از کافه کنار جاده با عناصر منفی مبارزه می کند.
آنتاگونیست: ناکس توسط پدر برند استخدام شده است تا در برابر دالتون بایستد و او را به قتل برساند و از سر راه بردارد.
توجه کنید که این کاراکتر چگونه بر علیه یکدیگر کار می کنند؟ این به آن دلیل است که مبارزه قهرمان در برابر آنتاگونیست رایج ترین نمونه تضاد شخصیت است. لحظه ای که در آن این شخصیت ها و خواست هایشان با هم برخورد می کنند نقطه اوج نامیده می شود.
نمونه های مشهور پروتاگونیست یا قهرمان در فیلم ها
به شخصیت اصلی یک داستان و یا فیلمنامه و نمایشنامه فکر کنید. در اینجا لیستی از نمونه های قهرمان داستان در فیلم ها آمده است:
- لوک اسکای واکر در فیلم جنگ ستارگان
- نئو در ماتریکس
- تونی استارک در فیلم مرد آهنی
- الن ریپلی در فیلم بیگانه
- هری پاتر در فیلم هری پاتر
- پادشاه تی چالا در پلنگ سیاه
- مارتی مک فلای در فیلم بازگشت به آینده
- اتان هانت در ماموریت غیرممکن
- جنگو در Django Unchained
- کاپیتان کرک در Star Trek
- بیلبو بگینز در فیلم هابیت
- سارا کانر در فیلم ترمیناتور
- راکی بالبوآ در راکی
- پاتریک بیتمن در فیلم روانی آمریکایی
- جیمز باند در فیلمهای جیمز باند
- ایندیانا جونز در فیلم های ایندیانا جونز
با توجه به ویژگی های شخصیت قهرمان یا همان پروتاگونیست فیلم نامه، در صورتی که هر کدام از کاراکتر های بالا را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید، به همان چهار خصوصیت ویژه پروتاگونیست در آنها دست خواهید یافت.
اکثر اوقات این پروتاگونیست ها شبیه به هم هستند – آنها شخصیت های قهرمانی هستند که به عنوان نیروی محرکه داستان های آنها عمل می کنند.
پروتاگونیست یا شخصیت اصلی فیلم کیست؟
مهم نیست که شما چگونه پروتاگونیست، یا قهرمان فیلم نامه را تعریف کنید – آنها همیشه یک عنصر مهم در هر داستان هستند. ساده ترین و نمادین ترین نوع قهرمان همان پروتاگونیست یا شخصیت اصلی است. این شخصیت قهرمان ها همیشه با فضیلت، شجاع و آرمان گرا هستند. همه چیز در داستان آنها به آنها برمی گردد. به هری پاتر، ایندیانا جونز، جیمز باند و دیگر قهرمانها فکر کنید.
ماجراجویی در این فیلم ها اغلب با خط سیر قهرمان در داستان همسو می شود. اما قهرمان تنها یکی از انواع شخصیت های اصلی است که در دسترس نویسندگان است.
در Tenet، کریستوفر نولان از شخصیت اصلی خود (که به معنای واقعی کلمه قهرمان داستان نامیده می شود) به معنایی فراتر استفاده می کند. و این کار را برای اظهار نظر در مورد فراگیر شدن قهرمان های توخالی در فیلم های دیگر به کار می برد. در اینجا ما به بخشی از فیلم نامه فیلم Tenet را مورد بررسی قرار می دهیم تا تبادل دیالوگ کوتاهی را برجسته کنیم که به طرز ماهرانه ای نکته ای را که عنوان شد را بیان می کند.
آن را در زیر بخوانید و در مورد شخصیتی فکر کنید که پریا عبارت «پروتاگونیست» را با «کسی که قادر به نجات جهان است» مرتبط میکند.
برای درک نکته مهم از این مثال، لازم نیست چیزی در مورد Tenet بدانید. قهرمانان داستان با انواع و اقسام ترفندها و تدبیرهایی می آیند که هنگام نوشتن فیلمنامه باید از آنها آگاه باشیم. با این یادداشت حاشیه ای، بیایید انواع مختلف این شخصیت ها را تجزیه تحلیل کنیم.
صحنه مربوط از فیلم
TENET
قهرمان داستان در یک داستان شرورانه کیست؟
بیایید شخصیت ضد قهرمان را تعریف کنیم
لازم نیست همه قهرمانها با فضیلت باشند. به عنوان مثال به Breaking Bad فکر کنید. قهرمان داستان کیست؟ والتر وایت، یک شخصیت شرور که به عنوان نیروی مرکزی داستان نیز عمل می کند.
این به اصطلاح ضدقهرمان ها در تلویزیون بسیار محبوب شده اند
مردان دیوانه و سوپرانوها. اما محبوبیت ضد قهرمان ها در فیلم ها نیز افزایش یافته است. یک نمونه عالی اخیر در سریال The Boys با کاراکتر Homelander است.
تمام جنبه های ضدقهرمان که به صورت بصری می بینیم فقط کلماتی بودند که روی صفحه رونویسی شده بودند. اما زمانی که یک پایه فیلمنامه قوی با فیلمسازی عالی ارتباط برقرار می کند، چیزی واقعاً خارق العاده ایجاد می شود.
تشخیص آنتاگونیست زمانی که قهرمان داستان یک ضدقهرمان باشد کمی دشوارتر می شود. بسیاری استدلال می کنند که برخی از بخش های داخلی ضد قهرمان به خودی خود آنتاگونیست است. با این حال، این همیشه درست نیست.
اکثر قهرمانان داستان یک نقص غم انگیز دارند. چیزی که در نهایت منجر به خنثی شدن آنها می شود. برای قهرمانان، این نقص غم انگیز معمولاً ریشه در انبوهی از خیرات، سخاوت و غیره دارد، در حالی که برای ضدقهرمانان، نقص تراژیک اغلب با حرص و آز، ناامنی و غیره مرتبط است. بلکه یکی از بسیاری از جنبه های رشد شخصیت است.
قهرمان کاذب
گاهی اوقات، فیلمنامه نویسان انتظارات ما را از یک قوس داستانی یا یک ساختار پیرنگ سنتی با «کشتن» کسی که ما فرض میکردیم قهرمان داستان است، زیر و رو میکنند.
یک مثال عالی در این مورد ند استارک از بازی تاج و تخت است. داستان با او به عنوان محور اصلی داستان آغاز می شود. ماموریت او چیزی است که دیدگاه ما را نسبت به موضوعات اصلی داستان راهنمایی می کند. اما پس از آن بوم – او رفته است!
قهرمان دروغین
نمونه کلاسیک دیگری از قهرمان دروغین را می توان در یکی از بهترین فیلم های آلفرد هیچکاک یافت: روانی. به نظر می رسد ماریون (جانت لی) شخصیت اصلی فیلم باشد، اما ما به سرعت متوجه می شویم که کارگردان آلفرد هیچکاک صرفا از او به عنوان یک طعمه استفاده می کند.
در واقع هیچکاک ما را فریب داد تا باور کنیم ماریون قهرمان داستان است.
ما به این باور رسیده ایم که Psycho داستان ماریون است، اما در واقع داستان نورمن بیتس است. روشی که هیچکاک از قهرمان کاذب استفاده می کند به او اجازه می دهد تا مخاطب را دستکاری کند و کنترل خلاقانه خرابکارانه ای را بر داستان اعمال کند. در نهایت، این یک نمونه کلاسیک از تسلط هیچکاک در تعلیق است.
چگونه از یک شخصیت اصلی یا پروتاگونیست حامی استفاده کنیم
قهرمان اصلی اغلب با شخصیت های فرعی اشتباه گرفته می شود. فقط به این دلیل که یک شخصیت فرعی با یک داستان در هم تنیده است، به این معنی نیست که آنها شخصیت اصلی هستند. در عوض می توان آنها را نقشی جداگانه به نام دوترگونیست در نظر گرفت. این یک “بازیگر دوم” است – تقریباً شخصیت اصلی، اما نه کاملا شخصیت اصلی.
جود لاو در فیلم شرلوک هولمز در نقش واتسن
به عنوان مثال واتسون را از فیلم شرلوک هلمز در نظر بگیرید. او هم راوی ماجراهای شرلوک است و هم دستیار او. با این حال، او قهرمان داستان نیست.
در داستان یا فیلمی که نام شخصیتی را در عنوان داشته باشد، احتمالاً همان شخصیت قهرمان داستان است.
صحنه ای از فیلم آرواره ها به کارگردانی استیفن اسپیلبرگ
همچنین ترتاگونیست، یک شخصیت اصلی درجه سوم، درست زیر دو سطح اول وجود دارد. برای مثال، در Jaws، رئیس برودی قهرمان داستان خواهد بود. هوپر و کوینت دوتاگونیست خواهند بود. و شخصیتهایی مانند الن برودی و شهردار وان به عنوان سهگانه در نظر گرفته میشوند.
نویسندگان اغلب با ایده استفاده از سرنخ های متعدد در داستان سعی می کنند با شیطنت ذهن مخاطبان را از حقیقت منحرف کنند.
جی جی آبرامز و هریسن فورد در پشت صحنه فیلم جنگ ستارگان
به عنوان مثال جنگ ستارگان: نیرو بیدار می شود. نویسندگان لارنس کاسدان، جی.جی. آبرامز و مایکل آرنت با ایده فریب دادن مخاطب با ایده یک قهرمان دروغین بازی را پیش می برند. همانطور که در حال خواندن هستید، به این فکر کنید که چگونه جای نقش ری و فین تغییر می کند.
البته، این پویایی «شخصیت حامی» بخشی جدایی ناپذیر از بازاریابی برای فیلم جنگ ستارگان The Force Awakens بود. دیزنی احتمالاً می خواست با مخفی نگه داشتن هویت شخصیت اصلی قبل از انتشار سه گانه، رمز و راز بسازد. در پایان، ری به عنوان قهرمان قطعی مجموعه ظاهر شد – البته بعد از اینکه فین زمان خود را در کانون توجه قرار دهد.
به یاد داشته باشید، برای اینکه یک قهرمان داستان حقیقتا شخصیت اصلی و قهرمان داستان شود، داستان باید حول محور آنها بچرخد. سه گانه دنباله دار حول محور ری می چرخد نه فین. البته پیچش های خط داستانی برای شخصیت فین هم وجود دارند (مخصوصاً The Force Awakens) ، اما محوریت اصلی در اطراف شخصیت ری متمرکز است.
قهرمان دو گانه یا شخصیت اصلی دوگانه
پروتاگونیست دو گانه
آیا ممکن است در یک فیلم نامه بیش از یک قهرمان وجود داشته باشد؟ بله، نمونه های زیادی از قهرمانان دوگانه وجود دارد. به Woody و Buzz از انیمیشن Toy Story فکر کنید. در واقع، حتی برای فیلم ها بر اساس داشتن دو شخصیت اصلی برابر ژانر وجود دارد.
برای مثال، ژانرهای فرعی بادی پلیس یا کمدی رمانتیک. در هر دو دسته، جفت شخصیتهای اصلی وزن یکسانی دارند، تصمیماتی میگیرند که داستان را پیش میبرد، و قوسهای شخصیتی خاص خود را دارند.
در اینجا یک مثال عالی از فیلم Grimsby یا برادران گریمزبی آورده شده است که نشان می دهد چرا دو شخصیت اصلی آن، نوبی و فردی، را می توان شخصیت اصلی های دوگانه در نظر گرفت.
آخر سخن ...
مطالبی که مطالعه کردید، خلاصه ای بود در توضیح کلمه پروتاگونیست یا شخصیت اصلی یا ” قهرمان ” بر اساس ساختار کلاسیک ارسطویی فیلم نامه و نمایشنامه و همینطور داستان.
برای اطلاعات بیشتر ویدیو های استودیو مارولز را در یوتوب دنبال کنید.