جیمز کامرون، عشق، کاترین، تایتانیک …

و بشنویم از ناقلان اخبار و از آن طوطیان شکر کن شیرین گفتار، یک قصه ی عشق ماندگار، از ابتدا تا بی نهایت!

گویند خدا انسان را آفرید، عشقیدن آغاز شد … اما من میخواهم بگویم، یک نگاه عمیق، کامرون دست به آفرینش زد و قصه ی عشق به رشته ی تصویر درآمد.

جیمز کامرون، اصالتا کانادایی، هم اکنون یک آمریکایی کالیفرنیایی، شصت و چهار سال پیش در اونتاریوی کانادا دیده به جهان منور فرمود و قصه عشقیدن آغاز کرد.او دوران زندگی سختی داشت، زندگی اش پستی بلندیهای زیادی داشت، از دستفروشی تا رانندگی کامیونت و اما نوشتن که خود جرقه ای بود برای مصور کردن. در رشته ی فیزیک در دانشگاه تحصیل آغاز کرد و در این میان به طبیعت سخت عشقید و زن را به عنوان سخت ترین و زیباترین موجود این طبیعت ستود و این ستودن با آشنایی با زنها، یا بهتر بگویم عشاق بزرگی چون گیل آنه هارد، کاترین بیگلو، لیندا همیلتون و سوزی آمیس و حتی تجربه ی زندگی مشترک با آنها آغازید.

جیمز کامرون، عشق، کاترین، تایتانیک
جیمز کامرون و ترمیناتور

زن دیگری به نام شارون ویلیامز نیز به عنوان سردسته ی این حرمسرای هنری کمرنگ خودنمایی میکند، و شاید او تجربه ی یک زندگی به سبک داون تاون باشد. به هر حال زندگی کامرون با آشنایی با گیل آنه هارد، همسر سابق برایان دیپالما و مادر لولیتای او که از دانش آموختگان دانشگاه استنفرد بود و دستی در سینما داشت به تولد رسید. و اما کاترین بیگلو آن موقع برایش اتود میزد و نقاشی میکشید، شاید آن موقع تازه با هم سر کلاسهای نقاشی حاضر میشدند و شاید فراتر از طرح قلبی که تیری روی آن خورده بود، تصویر آدمهای نسل آینده ی دوران کامرون بود که به ترمیناتور و یا نابودگر معروف شدند. و برای کامرون که اول کلمه بود، اینبار تصویر جای کلمه را گرفت و با توجه به نگاه مدرنی که به تصویر و علاقه ی وافری که به جلوه های ویژه که کامرون در این زمینه خود آموخته بود، داشت گیل آنه هارد را انتخاب کرد، گیل تصاویری را که کاترین بیگلو بر قلب جیمز کامرون هک کرده بود و بر کاغذ نقش زده بود را به سبک و سیاق بصر سه بعدی، روبات آهنینی که سارا کانر (لیندا همیلتن) را در ترمیناتور رها نمیکند را خلق کرد. تفکر کامرون هنوز بوی داون تاون میداد پس با سلاح خودش که جلوه های ویژه بود، به جنگ تصاویر داستان خودش رفت و در نهایت با این همه عشقیدن و همکاری ترمیناتور را به عرصه ی ظهور رساند و انقلابی در صنعت فیلمسازی علمی – تخیلی برپا ساخت.

جیمز کامرون و شارون ویلیامز

او در این فیلم زندگی آمریکایی را مورد تهدید پیش بینی میکند، تهدید نسل آینده، نسلی که باهوشتر و بی عشق تر عمل میکنند مجسم ساخت و این تهدید تا مرز از بین رفتن عشق و تولد نسل آینده میرود و در ترمیناتور 2 کودکی را که نسل آینده است اینبار در معرض تهدید تکنولوژی اسلحه، یا بهتر بگوییم تکنولوژی در برابر اسلحه نشان میدهد، مرد سربی تماما نمادی از همان گلوله ای است که پس از یک تیراندازی و کشتار در یک مدرسه خون نسل آینده را بر سنگفرشهای مدرسه جاری میکند، و آن زمان، روز داوری ، روزی خواهد بود که تماشاگر باید به نقد بنشیند و تصمیمش را اتخاذ کند و نه به آزادی اسلحه بگوید! گلوله ی مرگبار این اسلحه در مرد سربی تجلی پیدا کرده است، مرد سربی که اسلحه اش دستانش هستند و دست خالی به کشتار مغزها میرود. در ترمیناتور 2 تکنولوژی بر اسلحه پیروز میشود و رهبری به دست جان کانر، نسل آینده سپرده میشود و در نهایت آینده آغاز میشود. و همانا اول عشق بود و شد ترمیناتور و از یک به بالا! او در این فیلمها از بازی آرنولد شوارتزنگر، بازیگر اتریشی تبار استفاده میکند و او را به شدت و جدی به جامعه ی سینمای جهان معرفی میکند.

جیمز کامرون و لیندا همیلتون پشت صحنه ترمیناتور 1

همانطور که سخن رفت، ترمیناتور ها قصه ی نسل آینده را آغاز کردند و در سایه ی این سه زن، گیل آنه هارد، کاترین بیگلو و لیندا همیلتن، که به نوبت در نقش همسر قانونی کامرون نیز پدیدار شدند و بعد رفتند و فقط طعم تلخ جدایی، به خاطر استمرار عشق جایش را به خلق آثار ماندگاری داد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

جیمز کامرون و آنه گیل هارد

همکاری و همسری کامرون و گیل آنه هارد در بیگانگان، که سابقا ریدلی اسکات آنرا با بازی سیگورنی ویور به تصویر کشیده بود،  ادامه پیدا کرد و باز کامرون دست به بازآفرینش شاهنامه ای زد که کاترین بیگلو برایش قلم میزد و آنه گیل هارد آنرا تصویر میکرد. درست مانند ترمیناتور، چه در پشت پرده و چه در فیلم، باز شخصیت سخت و زیبای فیلم یک زن است، و اینبار گریزی است از دنیای مدرن به جامعه ی وحشت زده ی آن روزگار آمریکا، جامعه ای در حال گذار که از دید جیمز نمیدانست به کدامین مغاک روی دارد، و این زن بود که سخت ایستاده بود و مبارزه میکرد.

جیمز کامرون و آنه گیل هارد

این فیلم هم با موفقیت چشمگیری رو برو شد و در این تاریکی مطلق که زن شخصیت بیگانگان به آن پا گذاشته بود مغاک یا آبیس سربرآورد که اینبار خیلی جدی تر به مسئله ی سلاح و جنگ، با تاکید بر بمب اتم، به اعماق سفر کرده بود. مغاکی تاریک که در دل آن هنوز امیدی بود، امیدی از جنس آب، امیدی بر ضد جنگ و خشونت علیه انسانیت!

صحنه ای از فیلم Abyss - مغاک

تصور کن اینبار اد هریس نقش اصلی مغاک را به عهده گرفت و تولد انسان را در دنیایی با شمای جان لنون به تصویر کشید. جیمز کامرون سالها قبل از حملات تروریستی 11 سبتامبر این فیلم را ساخت و از اقوام بیگانه ای که به خاطر سیاست های غلط و ریاکارانه ی دولت ها بر هم ناشناخته بودند تصویر جدید و ناجی واری خلق کرد. و چون به ترمیم عشق، عشقی که شالوده ی وجود تمام مردم روی زمین بود پرداخت، در اعماق گورکی را در یک حال و هوای روسی آلوده به کینه به مودت میان انسانها بدل کرد.

صحنه ای از فیلم Abyss - مغاک

جیمز کامرون با آب خو گرفته بود و به اعماق عشق میورزید و خود را در مغاک عشق میدید پس بیشتر به روسیه پرداخت و با زیردریایی های روسی برای کاویدن زیر دریا قرارداد بست. اینجا کاترین که خود تحت تاثیر جیمز به سینما روی آورده بود و با قدرت دست به خلق میزد، همدم روزهای مغاک تنهایی جیمز کامرون شد و به شکل قانونی همسرش نام گرفت. کامرون با حضور او احساس میکرد عشق واقعی را یافته است و کم کم بعد از جدایی از گیل آنه هارد از کاترین بیگلو تقاضای ازدواج کرد. این بانوی نقاش و فیلمساز ندایش را بله گفت و این عشق مابین به زندگی کامرون رنگی تازه داد. کامرون که آن روزها سخت مشغول کاویدن اعماق زیردریا بود و تایتانیک را برای بازیافت از طرف ارتش آمریکا به کمک زیردریایی های روسیه وارسی میکرد، در سرمای تنهایی زیر دریا فیلش یاد هندوستان کرد و تصمیم گرفت از دل مرگ مطلق، از قلب تایتانیک قصه ی عشقی ابدی را برای کاترین بسراید و در قالب شاخه گلی به نام رز، برای کاترین ارسال کند. کاترین خیلی او را مجذوب کرده بود. او در روایتش از تایتانیک برای کاترین، جک را از جیمز، و رز را از وجود کاترین و با استفاده از همسر آینده ی سم منندز، تهیه کننده ی آخرش از فیلم اول تایتانیک، کاترین وینسلت یا همان کیت وینسلت برای نقش آفرینی در نقش رز استفاده کند. ولی کاندید اصلی برای بازی کردن نقش جک تام کروز بود که بنا به دلایل اخلاقی و شخصی تام کروز، این نقش در نهایت از آن لئوناردو دیکاپریوی جوان شد.

جیمز کامرون، دیکاپریو و کیت وینسلت در پشت صحنه تایتانیک

فیلم تایتانیک داستان جالبی دارد، هنگامی که جیمز کامرون برای وارسی تایتانیک در اردوگاهی دریایی واقع در اقیانوس اطلس به سر میبرد، شبها به ستاره ها خیره میشد و آنها را هزاران ماهی شناور در دریایی میدید که بعدا غرق شدگان تایتانیک بودند. پس برای کاترین داستانی از عشق و دلدادگی نوشت و ماجرای داستان و فیلم نامه ی جدیدش را برای کاترین تعریف کرد و با توجه به اینکه کاترین دیگر یک تهیه کننده ی بزرگ بود از او خواست تا برای ساخت این فیلم تهیه کنندگی را به عهده بگیرد. کاترین که خیلی جیمز را میشناخت، عاشق این داستان شد، ولی به جیمز اولتیماتوم داد که این فیلم بسیار فیلم پرخرجی خواهد بود. ولی وقتی اشتیاق جیمز را برای ساخت این فیلم دید، تهیه کنندگی این فیلم را پذیرفت و تازه نسخه ی اول ساخت تایتانیک کلید خورد.

جیمز کامرون، دیکاپریو و کیت وینسلت پشت صحنه تایتانیک

کامرون که بسیار تحت تاثیر داستان کشتی تایتانیک قرار گرفته بود و نابودی آنرا ثمره ی گذار به دنیای امروزی میدانست دست به خلق های عجولانه ای زد تا بتواند داستان کلاسیک تایتانیک را به دنیای مدرن پیوند بزند، پس خرج روی خرج و در نهایت به ورشکستگی منجر شد. اینجا بود که کاترینی که خیلی روی او حساب باز میکرد او را ترک کرد و جیمز را با رویاهایش تنها گذاشت. جیمز که این مسئله برایش حل نشدنی بود شخصیت کاترین را در جک داوسن جوان پیریزی کرد، اینبار با همکاری سام مندز انگلیسی با اندک خرجی دست به ابتکار های سازنده ای زد، از یک ماکت کوچک به عنوان کشتی استفاده کرد و از دو  استودیوی هالیوود برای ضبط این فیلم بهره برد. منتهی اینبار تایتانیک را همچون کشتی ماژلان به تصویر کشید که بازماندگان آن سازنده ی دنیای پس از آنروز آمریکا شدند، و رز ، در نهایت رز داوسن یکی از این بازماندگان بود و نمادی از خودش بود که تحت تاثیر عشق زندگی بزرگی را برای خودش ساخته بود.

صحنه مشهور فیلم تایتانیک

او خوب میدانست که مادر تمامی تصاویری که تا آن زمان آفریده بود هنر نقاشی بود و الهامش را از کاترین نقاش – کارگردان و در نهایت تهیه کننده گرفته بود و این هنر کاترین را در قالب تصویری نقاشی شده از یک زن برهنه از زیر آوارهای دریا بیرون کشید. و این نقاشی داستان درازی داشت که روایت تایتانیک را شکل داد و در نهایت برنده ی 11 جایزه ی اسکار شد و رکورد شکن گیشه های سینماهای جهان شد. و کامرون بالاخره موفق شد قصه ی عشقی را که به کاترین وعده داده بود در سینمای مورد علاقه اش جاودانه کند. اما کاترین رفته بود و دیگر ازدواج نکرده بود و به نظر میرسید که سرش به کار خودش گرم است، او که احساس تنهایی میکرد، به یک زن دیگر، که باز رفیق روزهای اولیه ی آفرینشش بود ، لیندا همیلتن، پناه برد و در نهایت با او ازدواج کرد. که البته عمر این ازدواج هم دو سال بیشتر نبود، فقط سبب تنفر بیشتر کامرون از روبات، ماشین، تکنولوژی جنگی و اسلحه را فراهم آورد، میشد گفت لیندا باعث شده بود که جیمز یکبار دیگر فیلش یاد هندوستان کند. در این میان او که نمیتوانست تایتانیک یا هدیه ی عشقش به کاترین را فراموش کند، دست به تهیه ی یک فیلم مستند زیر آب از کشتی تایتانیک زد که تماما شامل سفرهای او گروهش در راه اکتشاف تایتانیک بود و آنرا ارواح مغاک نام نهاد.

کاترین بیگلو و جیمز کامرون

او در میان این فیلمها، فیلمهای دیگری مانند رمبو را هم ساخته بود، به اسپایدر من هم ناخنکی زده بود ولی هیچکدام به اندازه ی احساس غربت و دلزدگی اش از تکنولوژی و رویکردش به فسلفه ی شرق به پای آواتار نمیرسید.

صحنه ای از فیلم آواتار

او در سال 2009 اینبار با استفاده از نوآوری در تکنولوژی آی مکس، دست به خلق آواتار زد و اینبار تصویر شخصی دنیایش را با حضور کاترین، در کنار زن دیگری که حکم خواهر برایش داشت، سیگورنی ویور، بازیگر نقش اصلی فیلم بیگانگان، با بازی سم ورتینگتن و زوئی سالدانا، با استفاده از تکنولوژی اکشن کپچر که سابقا رابرت زمکیس از آن در فیلمهای قطار مغناطیسی و بیوولف بهره برده بود به تصویر کشید. دنیایی که کاترین برایش ساخته بود آواتارش به این شکلی بود که کامرون تصویر کرده بود، آواتار کاترین و آواتار خودش هم سم ورتینگتن و زوئی سالدانا بودند که در این دنیای درونی و عرفانی به عشقیدن نقش میبازیدند.

سیگورنی ویور در فیلم آواتار

در این فیلم کامرون یکبار دیگر به سراغ دنیای موجودات ناشناخته میرود و اینبار نگاهی جدیدتر از پیش به این موجود آسمانی می اندازد، اینجا یکبار دیگر سیگورنی ویور، منتهی اینبار در نقش یک محقق میانسال و بازهم در فضاهای دوردست در اثر او حاضر میشود. او یک زن دانشمند است که تنها کسی است که توان برقراری با آن موجودات را دارد، زبان آنها را میفهمد و خوشبختانه نزد آنها از احترامی برخوردار است و با اینکه زمینی است، آواتار یا تصویری از آن موجودات میشود. این فیلم یک فیلم جنگی کاملا خیالی است ولی ماجرای عشق بین جیک سولی و نیتری داستان عشقی نو، میان دو نژاد متفاوت است که از قضا باهم در جنگند. اینبار کامرون به جای اینکه در اعماق تاریک زمین به دنبال نور و موجودات عاشق بگردد، در فضاها سیر میکند و شعار این فیلم میشود ” حواسم به تو هست” که آخرین ساخته ی جیمز هورنر فقید برای فیلمهای جیمز کامرون است.

جیمز هورنر فقید - آهنگساز ثابت فیلم های جیمز کامرون

کمی بعد از آن جیمز هورنر جوان که آهنگساز برجسته ی آثار جیمز کامرون است، در سانحه ی سقوط هواپیمای شخصی اش جان خود را از دست میدهد و سینمای کامرون را با ملودی هایش برای ابد جاودانه میکند. سینمای جیمز کامرون یک جواهر دیگر را نیز بعد از جیمز هورنر از دست میدهد؛ بیل پکستون، بازیگر و محقق آمریکایی که یار و یاور جیمز کامرون در سفرهای تحقیقاتی اش به زیر دریا بوده، زیر عمل قلب باز جان میبازد و باز جیمز تنها تر میشود. اما این دلیل نمیشود که جیمز روحیه و عشق خود را از دست بدهد و تصمیم دارد که تا ابد ادامه دهد.

بیل پکستن فقید - محقق و یار و همراه جیمز کامرون

در همین سال کاترین هم با صندوقچه ی رنج از راه رسید و اسکار سال 2009 با حضور این دو غول بزرگ صنعت سینما به اوج احساساتی بودنش رسید. هم جیمز کامرون برنده ی جایزه شد و هم کاترین بیگلو برای فیلم صندوقچه ی رنج، قلبی به سان صندوقچه که شرحه شرحه از فراق و نبردهای خونین بود، ولی از کامرون جز تئوری مخالفت با جنگ و اسلحه خبری نبود. مراسم اسکار و گلدن گلاب آن سال پر از نگاههای حسرت بار و دزدکی این دو زوج قدیمی به یکدیگر بود. هر چند او امروز با سوزی آمیس، مدل ، هنرپیشه و طراح داخلی ازدواج کرده بود و ازدواجی سعادتمند داشت، هنوز به کاترین عشق میورزید.

 

همین مسئله بهانه ای شد برای جیمز که باز فیلش یاد هندوستان کند و دست به بازآفرینی تایتانیک، اینبار به صورت سه بعدی بزند، و این بود تولد عشقش به کاترین با تکنولوژی روز سینما، و باز کاترین ترجیح میدهد که از او به دور باشد. این بازسازی هم با استقبال بی نظیر تماشاگران در سراسر دنیا روبرو شد.

کاترین بیگلو - تهیه کننده و کارگردان صندوقچه رنج

جیمز کامرون امروز هنوز در کنار سوزی آمیس زندگی میکند، مشغول ساختن پروژه های جدید است که آواتار 2 یکی از آنهاست. او همین اخیرا وعده داده که آواتار 3 را هم آماده کرده است  و وعده کرد که دو سال دیگر همین موقع یعنی در ماه دسامبر 2020 آواتار 2 را بر صحنه های نقره ای سینماها به نمایش درآورد.

جیمز کامرون علاوه بر سینماگری به حرفه ی جستجوی در اعماق دریاها ادامه میدهد و شاید این وسیله ای باشد برای او و زبان فیلمسازی او تا بتواند با آثارش چراغی در مغاک تاریک دنیا جایی که پر از دل های روشن است، روشن کند. او به فعالیت های خیرخواهانه نیز اشتغال دارد و هدف واقعی اش از فیلمسازی شکار گیشه نیست، بلکه او به زبان نسل آینده سخن میگوید و تمام تلاشش را در برقراری ارتباط با آنها گذاشته است و به آنها عشق میورزد.

زندگی جیمز کامرون سراسر عشق ورزیدن و خلاقیدن بوده و او حتی با از دست دادن تنی چند از یارانش در این سالها وهمینطور دوری از کاترین، همچون رز داوسن در تایتانیک قول داده است که ادامه خواهد داد…

فیلم خوب ببینید
خوب فیلم ببینید

خروج از نسخه موبایل